خدا...

ساخت وبلاگ

داشتم میرفتم

قدم زنان میرفتم 

اوووووووووم خلاصه میرفتم! 

کجا؟

می رفتم کوه و شکار پشه مشه  گونجیشک مونجیشک! اینورا آهو و گوزن پیدا نمیشه laugh

البته تهنا نبودم! بادیگاردمم باهام بود (داداشم) :دی

همینطور که به سمت کوه میرفتیم  و جاده خلوت تر میشد 

یهووو صدای داد اومد نزدیکتر که شدیم صدا واضحتر شد یکی( یه اقای 28-9 ساله ) داد میزد که نه نعره میزد خدااااااااااا  گریه میکرد مثل ابر بهار 

انقد خدا رو صدا زدددددد  من اشکم درومد ...   میخواستم برم نزدیکش ببینم چشه  اما نرفتم تا خلوتش بهم نریزه تا ما بریمو کوهو دور بزنیم تقریبا 1 ساعتی شد دیدم همون اقا کیف بدست داره میره 

خلاصه این روزا مشکلات خیلی به جوونا و بقیه ادما فشار عصبی و روحی روانی وارد میکنه خدا مسببشو بخاک سیاه بنشونه و نسلشونو منقرض کنه !

آمیــــــــــــــــــــن

 

محرم...
ما را در سایت محرم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 21mahsaf بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 4:52